بنگر به چرخ زمانه که کمر شکن است . . . . . نناز به رنگ لباست که عاقبت کفن است
بنگر به چرخ زمانه که کمر شکن است . . . . . نناز به رنگ لباست که عاقبت کفن است
«
د» : داشتن تو ، حتی برای لحظه ای ، به تمام عمر بی کسی ام می ارزد .
همچون دیوانه ای که لحظه ای داشتن را در تمام رویاهایش باور می کند
« و» : وابسته ی تپش های قلب عاشقت هستم که به روح ساکن من حیات می بخشد
«س» : سرسپرده ی برق نگاه توام ، لحظه ای که مرا در آغوش گرمت میهمان کنی
«ت» : تک ستاره ی شبهای بی فانوسم شدی روزی که از خدا تکه ای نور طلب کردم
«ت» : تپش های قلبم در گرو عشق توست که در رگهای زندگیم جاریست.
«د» : دوری از تو را باور ندارم ، حتی در رویا ، که من ذره ای از وجود عاشقت گشته ام
«آ» : آرام دل بیقرار و عاشقم در چشمان روشن تو موج می زند ، وقتی به دریای نا آرام اشکهایم می نگری
«ر» : راز مرگ دلتنگی هایم ، روزیست که دستان گرم تو پناه دستان سرد و بی نصیبم باشد
«م» : مهتاب می سوزد ، تا ابد ، در آتش عشقت . که درد را به جان خریده است در بازار عاشق
میگن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیست میگذره یه عمری اما از خیالت رفتنی نیست داغ عشق هیچکی مثل اون که پس میزنتت نیست چه بده تنهاشی وقتی هیچ کسی هم
قدمت نیست چقده سخت بدونی اون که میخوایش نمیمونه که دلش یه جای دیگس و همه وجودش مال اونه چه بده برای اونکه جون میدی غریبه باشی بگی میخوام با تو باشم بگه میخوام که نباشی
کاش بدونی نبودنت، یا تا ابد ندیدنت، بهونه ای نیست برای از یاد بردنت ————————— صبح که چشماتو باز می کنی، بدون دیشب یه نفر به شوق دیدن تو چشماشو بسته
—————————
تقدیم به کسى که درکنارم نیست، اما حس بودنش به من شوق زیستن مى دهد
—————————
قشنگ ترین لحظه هایم را با سخت ترین دقایقت عوض می کنم تا بدانی عاشق ترین پروانه ات بودم و مجنون ترین دیوانه ات هستم.
—————————
کاش قطره ای اشک بودم که در چشمانت متولد می شدم و بر گونه هایت زندگی می کردم و بر لبانت میمُرد
عشق را دردیست که جز عاشق نداند چیست
عشق را زجریست که جز معشوق نداند چیست
عشق را طعمیست که جز عاشق و معشوق کس نداند چیست
" خدا یــــــــــــــــــا کــــــــمــــــــــــــکـــــــــــم کـــــــــــــن "
دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو میدهم
قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم
چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست
عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای با تو بودن دلتنگی میکنند
دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است
درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند
پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.
التماس میکنم به تو که نرو،حاضرم به پاهات بیافتم و خودم رو جلو همه خار کنم تا دوباره بیایی کنارم.
التماست میکنم به من نگو برنمیگردم آخه دلم میترکه و میمیره تو که خودت میدونی من چقدر دوست دارم چرا می خوای بری؟
التماست می کنم با خواهشی که تو صدامه و التماسی تو نگامه.مگه تو نگفتی نمیزارم چشات ببارن؟اما حالا که دارن میبارن چرا نمیای پاکشون کنی؟
التماست میکنم با بغضی تو گلومه که میخواد بگه دل نگرونه مثل همیشه و بگه منتظر توام در زیر باران با چشای گریون.
التماست می کنم که باغ بی درخت شدم بی تو و دارم میمیرم چرا میخوای این دلی که حاضره به خاطرت همه رو رد کنه و فقط کنارت باشه و ناز دلت رو بخره تنها بزاری؟
التماست میکنم من که برات جون میدادم و دیوونه مجنونت بودم و اسیر چشات بودم چرا می خوای پریشونم کنی؟
تو که اینجوری نبودی واقعا دلت میاد من اینقدر التماست کنم ؟تو که هر وقت میدیدی من ناراحتم خودتو به هر دری میزدی تا شادم کنی اما حالا از این همه التماس دلت به رحم نمیاد.
خدا میدونی که چقدر غمگینم و ناراحت اما دوسش دارم اما اون....اما اون....نمی دونم چی بگم. الانم که منو نمی خواد و دارم اینارو می نویسم کلی دارم اشک میریزم و دعا می کنم که عشقم همه کسم سلامت باشه و خوب. باورم نمیشه که عشق من ؛عشق گلم میگه نمی خوامت و از من که همیشه حاضرم جونم رو بدم واسش بدش میاد و میگه نمی خوامت.
یعنی واقعا بدم؟
یعنی اینقدر حال بهم زنم؟
یعنی عشق بین ما الکی بوده؟
یعنی حرفای بینمون الکی بود؟.............نه...نه....خدا این فکرا رو بریز از سرم بیرون.
تا کی التماست کنم که برگردی ها؟
التماست کردم چه شبهایی که عشقم نرو اما تو آخرش با منت میگفتی باشه میمونم اما من بازم با اینکه خودم رو خورد میکردم می گفتم بی خیال ارزش داره؛عشقمه حاضرم به خاطرش همه خاری و ناراحتی هارو بپزیرم.
التماست می کنم ناز نگاهت رو از من نگیری و کنارم باشی.من هنوزم همون کسم که وقتی می خندیدی به لبات خیره می شد و با ناز خندهات به دنیایه عشق می رفت. من همونم که که عشق رو به رگ روح زدم و گفتم تو عشقمی تو....تو...اما چرا اینجوری می کنی؟
تو راز بودن منی عشقم.منو ببر تا تکاپوی دریاها ؛رویاها ؛فرداها و عظمت عشقت که همیشه واسه من زیباست.تو خانه ای در کوچه زندگی هستی اما چرا باورم نداری؟
التماست می کنم که برگردی
التماست می کنم
عشق بیداد من باختن یعنی لحظه عشق جان سرزمین یعنی یعنی زندگی پاک عشق لیلی و قمار من مجنون در عشق یعنی ... شدن ساختن عشق دل یعنی کلبه وامق و یعنی عذرا عشق شدن من عشق فردای یعنی کودک مسجد یعنی الاقصی عشق من عشق آمیختن افروختن یعنی به هم عشق سوختن چشمهای یکجا یعنی کردن پر ز و غم دردهای گریه خون/ درد بیشمار عشق من یعنی الاسرار کلبه مخزن اسرار یعنی
دلت دریای غمه ٫ میدونم
چشاتم ساحل ماتم ٫ میدونم
دست و پات مال خودت نیست ٫ میدونم
قلبت از آن خودت نیست ٫ میدونم
از پس هر نفست آه و درد ٫ میدونم
دردت از دندون و سر نیست ٫ میدونم
میدونم ٫ شبا دیگه خواب نداری
میدونم ٫ خنده و فریاد نداری
میدونم ٫ دلت شکسته ٫ میدونم
اشکت هر لحظه به لحظه ٫ میدونم
میدونم ٫ آب و هوای دل تو بارونیه
دنیا از نگاه تو ٫ ویرونیه
لحظه های زندگی برای تو ٫ حیرونیه
چی بگم تا مرحم دلت باشه
عاشقانه نوشتم عاشقانه هم بخوانید و عاشقانه هم نظر دهید که بهانه ی
زندگی چیزی جز عشق نیست
_______________________$$$$$$
_____________________$$$$$$$$$$
__________________$$$$$$$_$$$$$$
_________$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$
_____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
___$$$_$$_$$$$$$$$$$$$$$$$_$$$$$
__$$$$$_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
__$$$_$$_$$$$$$$$___$$$$$$_$$$
__$$$_$$_$$$$$$$$_____$$___$$$
_$$$$$_$$$$$$$$$$$__________$$
_$$$_$$_$$$$$$$$$$
_$$$_$$_$$$$$$$$$$
_$$$_$$_$$$$$$$$$$$
$_$$$$$$__$$$$$$$$$
$_$$$$$$___$$$$$$$$
_$$$$$$$$$__$$$$$$$
$_$$$$$$$$___$$$$$$
$$_$$$$$$$$___$$$$$
$$$_$$$$$$$$__$$$$$$
_$$$_$$$$$$$$$_$$$$$
$$$$$ __$$$$$$$$_$$$$
$$$$$$$ __$$$$$$$$$__$
$_$_$$$$$__$$$$$$$$$_$$$$
$$$__$$$$$__$$_$$$$$$$_$$$$
$$$$$$_$$__$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$
__$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$__$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$__________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
__________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$__$$$$$$$$$$$$$____$$$$$$$$$$
_$$$__$$_$$________$$$$$$$$$$$
_$$$_$$_____________$$$$$$$$$$
_$$_$$______________$$$$$$$$$$
_$$$$________________$$$$$$$$$$
_$$$$________________$$$$$$$$$$
__$$$_________________$$$$$$$$$
$_____________________$$$$$$$$$
$____________________$$$$$$$$$$
$____________________$$$$$$$$$$$
$____________________$$$$$$$$$__$$$$$
$___________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$____________________$$$$$__$$$$$$$$
نمی
دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل
آسمانی که امشب می بارد....
و اینک
باران
بر لبه
ی پنجره ی احساسم می نشیند
و
چشمانم را نوازش می دهد
تا
شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم..