تنهایی 0026
يكشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۴۴ ب.ظ
کصافت زیاد فرقی نکرده.....
آره....آره .....خود خودشه.....
فقط اونی که داره باهاش تو پارک قدم می زنه "من" نیستم.....
دستاشون تو دست هم بود و داشتن قدم می زدن.....
منم دستام تو جیبم بود و از دور داشتم نگاشون می کردم و ذره ذره جون می دادم....
وقتی خدافظی کردخواستم مثل قدیما....مثل قدیما....چشم هایش را از پشت بگیرم...
دیدم طاقت اسم هایی که میگوید را ندارم...
وقتی رفت...وقتی رفت رفتم سمت نیمکت اولین قرارمان ….
جای او نشستم تا جای خودم خالی باشد !!!
تنها جرمم این بود که....این بود که اون ماشین داشت من نداشتم....
بدجوری توپم ازش پره...
التماسش هم نکردم, چون رابطه ای که توش التماس باشه ...
باید ساعت ۹ شب بذارید دم در خونه شهرداری ببره !
خطش هم عوض کرده......هههههه خیلی خنده داره!!!!
اون دختره رویاهای منه ....ههه
۹۳/۰۳/۲۵